هلیا  جونهلیا جون12 سالگیت مبارک
رونیا جونرونیا جون، تا این لحظه: 9 سال و 19 روز سن داره

هلیا خورشید زندگیمون

ادامه عکسهای تولد هلیا جونم

عکس هلیا جونی در متولدین امروز نی نی وبلاگ جونممممممممم به دخمل شادم هلیا جونم شمع تولدشو فوت کرد انشاالله صدو بیست سال شادو سلامت زندگی کنی مامان فدات شه دخمل نازم هلیا جونی و دختر عموش زهرا هلیا زهرا و دختر عمه اش کیانا هلیا جونی در حال بریدن کیک تولدش   این هم عکس آخر شب هلیا جونی این هم برگه یادگاری که همه میهمانان لطف کردن یادگاری واسش نوشتن جا کم اومد پشت برگه هم نوشتند  تقویم 93 هلیا نازم به عنوان گیفت به میهمانان عزیز داده شد کادوی منو بابایی به هلیای عزیزمون  این هم کادوهای میهمانان عزیز دستشون درد نکنه همگی زحمت کشیدند ...
28 ارديبهشت 1393
4902 11 18 ادامه مطلب

عکسهای تولد دوسالگی هلیا جونی با تم هلو کیتی

ریسه اسم و هپی برزدی نانازم ساعت تولد عشقم ریسه عکسهای نفس خوش آمد گویی در ورودی پشت در ورودی   کارت تشکر از مهمانها   کارت دعوت فلش به سمت تولد و عدد تولد فلش سمت تولد تو پله ها رد پای عشقم دم در ورودی ریسه نوش جان بالای میز غذا کارت نوش جان روی میز غذا تاج و کلاه تولد  دستمال کاغذی تزیینات غذاها و پذیرایی تقویم سال 93 هلیا جونم کاردوکفگیر برش کیک حالا میرسیم به میز پذیرایی قبل شام که شامل پفیلا و پفک شکلات دراژه رنگی بیسکوییت با طرح کیتی و آجیل شیرینی میوه و نوشیدنیها که چای کافی میکس و هات چاکلت ب...
28 ارديبهشت 1393
35783 10 13 ادامه مطلب

بابای مهربونم روزت مبارک

عشقم نفسم دختر گلم روز پدر بر بابای مهربونت و باباجون امیر و بابا جون احمد مبارک باشه انشاالله صدو بیست سال سایشون بالا سرمون باشه. همسر مهربونم منم روز مرد رو بهت تبریک میگم تو بهترین همسر و پدر دنیایی  امیدوارم هلیا جونی قدر زحماتتو بدونه و با موفقیتاش تو زندگی می جواب این همه محبت بی دریغتو بده و همینطور من که هیچ جوری نمیتونم خوبیها و مهربونیاتو جبران کنم عشقم محمد دوست دارم من در کنار تو به آرامش کامل رسیدم و با تو و نفسمون هلیا هیچی کم ندارم ببخشید با یه روز تاخیر روز مرد رو بهت تبریک گفتم اخه درگیر تولد هلیا جونی بودم خودتم که واسش سنگ تموم گذاشتی و خالصانه حق پدری رو براش به جا اوردی.و همینطور از اینجا بوسه بر دستان پر...
24 ارديبهشت 1393

دختر دوساله من

عزیزم هلیا جونم امروز روز اولی هست که وارد سال سوم زندگیت شدی انشاالله صدو بیست سال دیگه هم سلامت و با عزت زندگی کنی دختر مهربونم واسه خودت خانمی شدی مستقل شدی قبلا تو ماشین دوست داشتی همش تو بغل من باشی ولی الان دیگه خودت میخواهی عقب ماشین تنها بشینی واسه خودت شعر میخونی کتاب میخونی انقدم مهربونی که همش ابراز احساسات میکنی در ساعت اگر بشمریم شاید هر دقیقه ای یک بار میگی دوست دارم مامان و من دلم غش و ضعف میره واست تو انقد مهربونی نه تنها به منو بابایی میگی یه همه اونایی که یه ذره محبت بهت بکنن سریع برا جبرانش میگی دوست دارم و همه کلی تعجب میکنن عزیزم  کلا تو دختر مهربون خودمی که یه دونه ای خیلی خوش اخلاقی اولین بار بردمت باشگاه خیلی نگر...
21 ارديبهشت 1393

دو سالگی

دو سالگی شنیده بودم ... دو سالگی یعنی یک جهش تازه برای کودک نو پایی که استقلال کامل فکری و تجربه های تازه میخاد یکی یکی و با حواس پنجگانه خودش بدست بیاره... حالا به هر قیمتی....! دو سالگی یعنی ... عبور از مرز کودکی به خردسالی... یعنی پرسشهای طولانی و بی انتها یعنی بپرس و باز هم بپرس.... دو سالگی یعنی ...اولین مامان و بابا  دوست دارم معنی دار! و به جا! دو سالگی یعنی ...به فراموشی سپردن تمام دلخستگی ها و فرسودگیهای روزت با یک جمله شیرین کودکانه! دو سالگی یعنی ...آغاز آموزشهای کلاسیک و خستگی ناپذیر... دو سالگی یعنی... شمع های کیک تولدم رو خودم خاموش میکنم! دو سالگی یعنی... کفش و لباسم رو خودم انتخاب میکنم... دو سالگ...
20 ارديبهشت 1393

تولد نفسم مبارک

عشقم عمرم نفسم دختر مهربونو نازم امروز تولد دو سالگیته و من سرشار از عشق و شورم تمام خاطرات خوش دوسال پیش اومده جلوی چشم و از صبح که پا شدم هزاران بار خدارو شکر کردم بخاطر وجود پر از عشق و مهربونی تو خورشید زندگیمون گرمای دلهامون منو بابا محمد عاشقانه دوست داریم و همیشه با خودم فکر میکنم من غیر تو اگه خدا خواست یه بچه دیگه داشه باشیم میتونم مثل تو دوسش داشته باشم و همش فکر میکنم غیر ممکنه هیچکس تو این دنیا برای من هلیا نمیشه تو عمرمی نفسمی جونم به جونت بسته است منو بابایی بدون تو هیچیم میدونم خدا جونمم خیلی دوست داره و همیشه هودارته از همون لحظه که بدنیا اومدی برام واضحو روشن شد تو یه فرشته ای از جانب خدا برای نزدیکتر شدن من به خدا من با وجو...
20 ارديبهشت 1393

مهمونی دوستانه

عسلم شیرینی زندگیمون دوشنبه عصر خونمون مهمونی بود دوستای مامانی اومده بودن تو هم که عاشق مهمونیو شادی هستی کلی با طاها جون پسر مریم جون بازی کردین و خوشحالو شاد بودید به من هم با حضور تو و دوستای مهربونم کلی خوش گذشت مریم جون و پسرش طاهای عزیز الهه جون مرضیه جون اون یکی مریم عزیز خونمون بودن منم برا عصرانه آش و کیک که برا اولین بار خامه کشی میکردم درست کردم و صبح تو همش میگفتی تولد تولد خوب میفهمی که کیک خامه ای واسه تولده منم تصمیم گرفتم پیشاپیش یه تولد دوستانه برات بگیرم تولد طاها جونم نوزدهم اردیبهشت و تو بیستم که دوتایی با هم نشستید دست زدید شمع فوت کردید و کیک بریدید انشالا هردوتون همیشه سلامت و شاد باشید. این هم عکسای...
10 ارديبهشت 1393