دو سالگی
دو سالگی
شنیده بودم ... دو سالگی یعنی یک جهش تازه برای کودک نو پایی که استقلال کامل فکری و تجربه های تازه میخاد یکی یکی و با حواس پنجگانه خودش بدست بیاره... حالا به هر قیمتی....!
دو سالگی یعنی ... عبور از مرز کودکی به خردسالی... یعنی پرسشهای طولانی و بی انتها یعنی بپرس و باز هم بپرس....
دو سالگی یعنی ...اولین مامان و بابا دوست دارم معنی دار! و به جا!
دو سالگی یعنی ...به فراموشی سپردن تمام دلخستگی ها و فرسودگیهای روزت با یک جمله شیرین کودکانه!
دو سالگی یعنی ...آغاز آموزشهای کلاسیک و خستگی ناپذیر...
دو سالگی یعنی... شمع های کیک تولدم رو خودم خاموش میکنم!
دو سالگی یعنی... کفش و لباسم رو خودم انتخاب میکنم...
دو سالگی یعنی... دستهای کوچولوی گریزان از دست مادر!
دو سالگی یعنی...شروع بایدها ونبایدها!...
دوسالگی یعنی ... اولین قدمهای کنجکاو و خستگی ناپذیر به سوی آینده ای مبهم!
دو سالگی یعنی شور و شوق و نشاط و پویش و بالندگی
دوسالگی یعنی...بلعیدن زندگی با تمام وجود... یعنی خواستن به معنای واقعی...
دوسالگی یعنی ... گریه های زود گذر و قهقهه های عمیق و پرهیاهو!
دو سالگی یعنی...باز هم نع... یعنی مخالفم... یعنی من هم هستم!
دو سالگی یعنی... میخواهم...و نمیخواهم ها!...
دو سالگی یعنی ...مامان من دیگه نینی کوچولو نیستم...!
دو سالگی یعنی...برام کتاب بخون...با دقت و بدون سانسور!..
دو سالگی یعنی...مامان وبابا می خواهم مثل شما باشم آیینه شما باشم...تکرار شما باشم...اما خودم باشم!