هلیا  جونهلیا جون، تا این لحظه: 12 سال و 11 روز سن داره
رونیا جونرونیا جون، تا این لحظه: 9 سال و 30 روز سن داره

هلیا خورشید زندگیمون

دختر نگو بلا بگو

  من یک دخترم خالقم به نامم سوره نازل کرد من یک دخترم... در تقویم  روزی به نامم ثبت کردند... با تمام مردانگی هایت هیچگاه نمیتوانی بفهمی رنگ  صورتی برایم یک دنیاست ... نمیتوانی بفهمی عشق به لاک قرمز را... گریه کردن  بدون خجالت... نماز با چادر سفید... درک کردنش درتوانت نیست منم لیلای عشق  و زلیخای انتظار... من دخترم... چرک نویس هیچ احساسی نمیشوم...         ...
2 بهمن 1392

دختر یعنی عشق

دختر داشتن قشنگه... دختر داشتن یعنی رنگ زندگیت صورتی دختر داشتن یعنی کمدی پر از لباسای خوشرنگ دختر داشتن یعنی اتاقی پر از عروسکای ریز و درشت دختر داشتن یعنی پچ پچ های شبانه مادر ودختری کنار یه تخت کوچیک صورتی دختر داشتن یعنی یه کشو پر ازگل سرهای رنگی رنگی دختر داشتن یعنی لاک های رنگ و وارنگ خنده های از ته دل،موهای بلند،دامن های زیباو... در یک کلام دختر داشتن یعنی عشق... ازت ممنونم که دختر شدی ممنونم خدا که بهم دختر دادی ...
1 بهمن 1392

دخترم

      دختر عمر من است ،به فدایش همه غم های دلم   می کشم دست نوازشگر خود بر سر او   تا بداند   نفس و عشق و دل و دین من است   مثل باران خدا زیباست   رحمتی است بر دل ویران شده ام   نازنینی است که دوستش دارم دختر ميگن چشم و چراغ خونه ست / براي زندگي يه جور بهونه ست دختر ميگن فرشته زمينه / از بس كه خوب و پاك و نازنينه دختر ميگن محبتش زياده / خدا بهم اين گل و هديه داده ...
30 دی 1392

دایره لغات هلیا در نوزذه ماهگی

بتینی=بستنی ممون= ممنون ها‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍پو= سگ تلاه=کلاه تلد=تولد دس=دست مذرت= معذرت میخام مو=موز بذتو= بذار اونجا تش=کفش جولا= جوراب ژیله =ژله انا=انار پفی =پفیلا تش=ترش هام هام= ماشین تایی= چای اند= قند اشو= قاشق انال= چنگال بابی بی= باب اسفنجی مامی می= مای بیبی پوتو= پرتقال  تومی می = توت فرنگی پیتا= پیتزا آدوش= ابگوشت تباب=کباب آبی بی=آبمیوه پاتو= پالتو لباب= لپ تاپ تادو=چادر لغات  جدید در ۲۰ ماهگی بتوش=بپوش آهه= اهنگ سیتار=سه تار صنینی= صندلی زیتو= زیتون ماجون= مامان جون تیا=کیانا اوشی...
30 دی 1392

یه روز سرد بارونی

جوجوی من امروز که از خواب پا شدم دیدم هوا ابریه از پنجره که نگاه کردم دیدم داره برف ریز میاد خیلی خوشحال شدم گفتم آخ جون دوباره برف و برف بازی ولی بعدش چند دقیقه بعدش بارون شدن ولی بازم خدارو شکر میکنم بابت رحمت الهی .عزیزم تو هم که امسال اولین برفتو دیدی هفته قبل خیلی خوشت اومده بود باهم رفتیم حیاط مجتمع کلی ذوق کرده بودی ولی به برف دوست نداشتی  دست بزنی بعدشم رفتیم خونه مامان جونو کلی تو حیاطشون عکس گرفتیم تو پستای قبلی گذاشتم ولی متنشو وقت نکردم الان نوشتم. عزیزم این روزا زندگی باتو هر روز که بزرگتر میشی قشنگتر میشه وای که چقد اون خدایی که تورو افریده دوست دارم و چقد ازش ممنونم وقتی تورو بغل میکنم بوی وانیلی تنتو دوست دارم...
26 دی 1392

شوق نفس های منی

در کنار همه ی آرزوهایی که برایت می کنم ؛ آماده ام همه چیز را فدا کنم تا این آرزوها به واقعیت در آیند ... می خواهم سعادتمند باشی . می خواهم قلبت را آکنده از احساس شگفتی و سرشار از شهامت و امید کنی . می خواهم به آن دوستی دست یابی که کم از گنج نیست و آن عشق که زیبایی جاودانه دارد . می خواهم خشنود باشی ، آن خشنودی که شیرین است و موقر آن خشنودی درونی که می آید و هرگز باز نمی گردد . می خواهم نهایت بهره را از لحظه ببری می خواهم واقعا درک کنی که تا کجا یگانه و نادری . می خواهم به یادت بیاورم که شاید خورشید لحظه ای از نظر پنهان شود ولی هرگز از درخشیدن باز نمی ماند . آرزو دارم کلماتی را بشنوی که نیازم...
25 دی 1392