هلیا  جونهلیا جون، تا این لحظه: 12 سال و 11 روز سن داره
رونیا جونرونیا جون، تا این لحظه: 9 سال و 30 روز سن داره

هلیا خورشید زندگیمون

۲۲ ماهگی عشقم

1392/12/24 10:13
نویسنده : مامان اعظم
356 بازدید
اشتراک گذاری

عشقم نفسم زندگی من عزیزم امروز وارد بیست و دو ماهگی شدی باورم نمیشه چه زودگذشت دو ماه دیگه تولد دوسالگیته همین دو سال پیش بود اسفند نود بی صبرانه منتظردنیا اومدنت بودیم چقد خوشحال بودم هر روز میرفتم اتاقتو وسیله هاتو لباساتو نگاه میکردم دل تو دلم نبود بیای زودتر خیلی دلم تنگ شده واسه اون روزها چه حس و حال قشنگی بود ولی الان خیلی خوشحالم که خداوند چقد لطفشو شامل حالم کرده یه دختر سالمو مهربون ناز که تمام زندگیم شده بهم عطا کرده که با بودنش هیچی دیگه نمیخام از خدا و هر لحظه شگذاریشو میکنم بابت این هدیه ارزشمند که سعی میکنم قدرشو بدونم چقد واسه خودت خانمی شدی همین الان که خواستم بیام پشت لپتاپ تو داشتب بازیتو میکردی یدفعه گفتی ایتنت  یعنی اینترنت از تو حرفای ما متوجه شدی که ما اینجا چکار میکنیم دختر باهوشم چقد درکت بالاست خیلی مهربونو مودبی وقتی میریم بیرون خرید با همه سریع ارتباط برقرار میکنی دست تکون میدی براشون سلام میکنی کاری برات انجام بدن سریع میگی ممون میسی تشکر میکنی وقتی بریم از اونجا بای بای میکنی میگی خافظ .الهی قربونت برم تو خونه واسه خودت شعر و آواز میخونی صداتو میکشی خیلی خندم میگیره از این شیرین کاریهات. اینم عکسهای همین امروزت که وارد بیست و دو ماهگی شدی بعد ازحمام و یه خواب دوساعته که سرحال شدی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

❤ملکه بنیتا❤
20 اسفند 92 13:11
http://testersite.mihanblog.com اینم ادرسمه عزیزم سیوش کن ادرسمو داشته باشی
مامان سه قلوها
21 اسفند 92 0:37
سلام عزییییییزم مبااااااااارکه ، ایشالا تولد 120 سالگیش ایشالا همیشه سالم و سلامت باشه فدات شم بوووووووس
مامان اعظم
پاسخ
ممنون خاله مهربونم نینی های شما هم سلامت باشن.
❀ ◕ ‿ ◕ ❀ نی نی شیطون ❀ ◕ ‿ ◕ ❀
21 اسفند 92 15:59
می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود . عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ... بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند . تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند. تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود و معنای خداحافـظ، تا فردا بود...
مامان اعظم
پاسخ
ممنون خیلی قشنگ بود
آرزو-مامان آرمینا
22 اسفند 92 21:59
ماشالله هزار ماشالله خانوم شدیا عزیزم خدا نگهدارت باشه گلم . ایشالله مامان مهربونت چشم به هم میزنه میبینه خودت مامان شدی و چقدر بیشتر از اینها مامان مهربونت رو میپرستی و اونوقت مامان مهربونت کلی قند تو دلش آب میشه
مامان اعظم
پاسخ
مرسی آرزو جونم انشالله. وای فکرشم خیلی خوشحالم میکنه که هلیا کوچولوم مامان آینده باشه عزیزم ممنون از این همه آرزوهای قشنگ واسه هلیانازم.